قتل بر سه قسم واقع مىشود:
١ ـ قتل عمدى؛ که شخصى به قصد کشتن، کسى را به ناحق به قتل مىرساند.
٢ ـ قتل شبه عمد؛ که شخصى به قصد دیگرى غیر از کشتن، مثل ادب کردن یا کتک زدن (با وسیلهاى که غالباً کشنده نیست، مثل عصا) صدمهاى به کسى مىزند که موجب قتل او مىشود.
٣ ـ قتل خطایى؛ که شخصى بدون قصد کشتن و بدون این که بخواهد به مقتول آسیبى برساند کارى کند که او کشته شود، مثلا به حیوانى سنگ پرتاب کند اتفاقاً موجب قتل کسى شود.
(٢٢۶۵) اگر طفل یا دیوانه، کسى را بکشد، اگرچه عمدى باشد، ملحق به قتل خطایى است. و اگر شخص دیگرى را به تصور این که مستحق کشته شدن است، مثل کفر و قصاص، بکشد و بعداً معلوم شود که استحقاق کشته شدن را نداشته، این قتل ملحق به شبه عمد است.
(٢٢۶۶) اگر کسى عمداً و به ناحق دیگرى را بکشد، ولىّ مقتول مىتواند قاتل را عفو کند یا بکشد، یا به مقدارى که در مسأله بعد گفته مىشود از او دیه بگیرد، امّا اگر از روى خطا بکشد، ولىّ مقتول حق ندارد او را بکشد، امّا مىتواند دیه بگیرد.
(٢٢۶٧) اگر قتل عمدى واقع شود دیهاى که قاتل باید بدهد یکى از شش چیز است:
١ ـ صد شتر که داخل سال ششم شده باشند، و افضل و احوط این است که شترها نر باشند، گرچه بنابر اظهر این شرط لازم نیست.
٢ ـ دویست گاو. ٣ ـ هزار گوسفند. ۴ ـ دویست حُلّه، و هر حُلّه دو پارچه ردا و ازار است، و احتیاط در این است که از بُردهاى یمنى باشد، که در یمن مىبافند.
۵ ـ هزار مثقال شرعى طلاى سکه دار که هر مثال آن ١٨ نخود است و بنابر اظهر نمىتواند طلاى غیر سکه دار بدهد.
۶ ـ ده هزار درهم، که هر ده درهمى در زمان تشریع این قانون در اسلام به قیمت یک دینار که ١٨ نخود طلاى سکه دار است بوده. و اختیار تعیین هر کدام از این شش چیز به دست قاتل است.
(٢٢۶٨) دیه قتل شبه عمد و قتل خطا هر یک صد شتر است ولى سن شترها در هرکدام مختلف است که توضیح آن در کتابهاى مفصل داده شده است.
(٢٢۶٩) دیه چند چیز مثل دیه قتل است که مقدار آن در مسأله ٢٠٩٩ گفته شد:
١ ـ اگر دو چشم کسى را کور کند، یا چهار پلک چشم او را از بین ببرد؛ و اگر یک چشم او را کور کند، باید نصف دیه قتل را بدهد.
٢ ـ اگر دو گوش کسى را ببُرد، یا کارى کند که هر دو گوش او کر شود؛ و اگر یک گوش او را ببرد یا کر کند، باید نصف دیه قتل را بدهد؛ و اگر نرمه گوش او را ببرد باید ثلث دیه قتل را بدهد.
٣ ـ اگر تمام بینى یا نرمه بینى کسى را ببُرد.
۴ ـ زبان کسى را از بیخ ببُرد، در صورتى که شخص لال نباشد.
۵ ـ تمام دندانهاى کسى را از بین ببرد و دیه هر کدام از دوازده دندان جلو دهان که شش عدد بالا و شش عدد پایین مىباشد، پنجاه مثقال شرعى طلا است و هر مثقال شرعى ١٨ نخود است، و اگر یکى از شانزده دندان عقب را که هشت عدد آنها بالا و هشت عدد پایین است از بین ببرد، باید ٢۵ مثقال شرعى طلا بدهد.
۶ ـ اگر هر دو دست کسى را از مچ جدا کند، و اما اگر یک دست را از مچ جدا کند، باید نصف دیه قتل را بدهد.
٧ ـ اگر ده انگشت کسى را ببرد. و دیه هر انگشت، ده یک ( ) دیه قتل است.
٨ ـ اگر پشت کسى را طورى بشکند که دیگر درست نشود و یا خمیده بماند.
٩ ـ اگر هر دو پستان زنى را ببرد، و اما اگر یکى از آنها را ببرد، باید نصف دیه قتل را بدهد.
١٠ ـ اگر هر دو پاى کسى را تا مفصل یا بالاتر، یا همه ده انگشت پا را قطع کند؛ و دیه هر انگشت، ده یک ( ) دیه قتل است.
١١ ـ اگر بیضههاى مردى را از بین ببرد و یا آلت مردىِ کسى را از ختنه گاه یا بیشتر قطع کند، و براى حکم دیه زنها در این مورد باید به کتابهاى مفصّل مراجعه شود.
١٢ ـ اگر طورى به کسى آسیب برساند که عقل او از بین برود.
١٣ ـ اگر به کسى صدمهاى بزند که دیگر بوها را احساس نکند.
١۴ ـ اگر تمام موى سر و یا موى ریش کسى را از بین ببرد، به طورى که دیگر نروید، و اگر موى ریش بعداً بروید، بنابر اظهر و احوط، یک سوم دیه باید داده شود، و اگر موى سر بروید باید تفاوت قیمت کسى که بنده است و چنین نقصى پیدا کرده داده شود.
١۵ ـ شکسته یا کوبیده شدن تمام گردن، به طورى که نتواند آن را به طرف دیگر برگرداند.
١۶ ـ کندن و یا قطع کردن تمام دو استخوان فک به طورى که همراه دندانها نباشد (مانند کودک یا پیر که دندان ندارند) وگرنه براى از بین رفتن دندانها دیه جداگانه لازم است.
١٧ ـ از بین بردن یا قطع نخاع، اگرچه صاحبش بعداً زندگى کند.
١٨ ـ افضا کردن زن به طورى که دیگر سالم نشود، البته اگر شوهر او بعد از تمام شدن نُه سال زن به وسیله نزدیکى کردن موجب این کار بشود دیه بر او لازم نیست.
١٩ ـ اگر دو قسمت برجسته پشت (الیتین) کسى را از بین ببرند.
٢٠ ـ اگر هر دو لب کسى را ببُرند.
٢١ ـ اگر کارى کنند که شخص دید چشمش از بین برود و یا صدایش بیرون نیاید و صوت او از بین برود و یا مبتلا به بیمارى ریزش بول شده و نتواند جلو ادرار خود را بگیرد که در هر یک از این موارد دیه کامل است. و بعضى موارد دیگر نیز موجب دیه کامل مىشود که به کتابهاى مفصل مراجعه شود.
(٢٢٧٠) اگر انسان کسى را عمداً و به ناحق بکشد، در صورت عفو و یا گرفتن دیه علاوه بر توبه، به عنوان کفاره باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند و یک بنده آزاد نماید، ولى اگر اشتباهاً بکشد، باید دیه او را بدهند (یعنى دیه بر عاقله است) و یک بنده آزاد کند و اگر نتواند بنده آزاد کند دو ماه روزه بگیرد و اگر این را هم نتواند، شصت فقیر را سیر کند.
(٢٢٧١) کسى که سوار حیوان است، اگر کارى کند که آن حیوان مضطرب شده به کسى آسیب برساند، ضامن است، و نیز اگر دیگرى کارى کند که حیوان به سوار خود یا به کس دیگر صدمه بزند، ضامن مىباشد.
(٢٢٧٢) اگر انسان کارى کند که زن حامله سقط کند، چنانچه چیزى که سقط شده نطفه باشد، دیهاش بیست مثقال شرعى طلا است، که هر مثقال آن هجده نخود مىباشد، و اگر عَلقَه، یعنى خون بسته باشد، چهل مثقال، و اگر مُضغه، یعنى پاره گوشت باشد، شصت مثقال، و اگر داراى استخوان شده باشد، هشتاد مثقال، و اگر گوشت آورده ولى هنوز روح در او دمیده نشده، صد مثقال است، اگرچه افضل و احوط در این صورت دیه کامل است، و اگر روح در او دمیده شده، چنانچه پسر باشد، دیه او هزار مثقال و اگر دختر باشد، دیه او پانصد مثقال شرعى است.
(٢٢٧٣) اگر زن حامله کارى کند که بچهاش سقط شود، باید دیه آن را به تفصیلى که در مسأله قبل گفته شد، به وارث بچّه بدهد و به خود زن چیزى از آن نمىرسد.
(٢٢٧۴) اگر کسى زن حامله را بکشد، باید دیه زن و بچه، هر دو را بدهد.
(٢٢٧۵) اگر پوست سر یا صورت مردى را پاره کند و خون خارج نشود باید یک شتر به او بدهد. و اگر به گوشت برسد و قدرى از آن را هم ببرد، باید بنابر اظهر دو شتر بدهد، و اگر خیلى از گوشت را پاره کند، باید سه شتر بدهد. و اگر به پرده نازک استخوان برسد، چهار شتر، و اگر استخوان نمایان شود، پنج شتر، و اگر استخوان بشکند، ده شتر، و اگر بعضى از ریزههاى استخوان از جاى خود بیرون آید، پانزده شتر، و اگر به پرده مغز برسد باید یک سوم دیه کامل
را بدهد.
(٢٢٧۶) اگر به صورت کسى سیلى یا چیز دیگر بزند به طورى که صورت او سرخ شود، باید یک مثقال و نیم شرعى طلا، که هر مثقال آن هجده نخود است بدهد، و اگر کبود شود، سه مثقال، و اگر سیاه شود، بنابر اظهر باید شش مثقال شرعى طلا بدهد، ولى اگر جاى دیگر بدن کسى را بوسیله زدن، سرخ یا کبود یا سیاه کند، باید نصف آنچه را که گفته شد بدهد.
(٢٢٧٧) اگر به حیوان حلال گوشت کسى زخم بزند، یا چیزى از بدن آن را ببُرد، باید تفاوت قیمت سالم و معیوب آن را به صاحبش بدهد.
(٢٢٧٨) اگر انسان سگ شکارى کسى را بکشد، بنابر احوط باید بر چهل درهم توافق نمایند، و اگر سگى که خانه را حفاظت مىکند، یا سگ گله کسى را تلف نماید، بنابر احتیاط باید بیست درهم و یا یک گوسفند بدهد، و اگر سگى که باغ را حفاظت مىکند بکشد، باید بیست درهم و یا قیمت فعلى آن را بدهد.