مرد با شرایط ذیل مىتواند زن خود را طلاق دهد:
١ ـ بالغ باشد.
٢ ـ عاقل باشد.
٣ ـ مجبور نباشد.
۴ ـ قصد طلاق داشته باشد. پس اگر صیغه طلاق را به شوخى بگوید طلاق صحیح نیست.
(١٩٨٨) طلاق دادن بچه ممیزى که ده سال او تمام شده بنا بر اظهر صحیح است ولى خلاف احتیاط مىباشد و بهتر است او طلاق ندهد.
(١٩٨٩) اگر مرد را مجبور کنند که زنش را طلاق دهد، طلاق باطل است و بنا بر اظهر در تحقق اجبار همین مقدار کافى است که اگر مثلاً طلاق ندهد، مالى را که به آن نیاز دارد و اگر از او بگیرند به حالش ضرر دارد به ناحق از او بگیرند، ولى اگر مىتواند توریه کند و با توجه و التفات در حین طلاق توریه نکرد بنا بر اظهر طلاق صحیح است.
(١٩٩٠) زن باید در وقت طلاق از خون حیض و نفاس پاک باشد و شوهرش در آن پاکى یا در حال نفاس و حیضى که قبل از این پاکى بود، با او نزدیکى نکرده باشد؛ و تفصیل این دو شرط در مسائل آینده گفته مىشود.
(١٩٩١) طلاق دادن زن در حال حیض یا نفاس در سه صورت
صحیح است:
١ ـ آنکه شوهرش بعد از ازدواج با او نزدیکى نکرده باشد.
٢ ـ آبستن باشد، و اگر معلوم نباشد که آبستن است و شوهر در حال حیض طلاقش بدهد، بعد بفهمد آبستن بوده، اشکال ندارد.
٣ ـ مرد به واسطه غایب بودن، نتواند یا برایش مشکل باشد که پاک بودن زن را بفهمد، ولى احتیاط مستحب در این است که در این صورت یک ماه صبر کند و بعد طلاق بدهد.
(١٩٩٢) اگر با اعتقاد به این که زن از خون حیض پاک است طلاقش دهد، بعد معلوم شود که موقع طلاق در حال حیض بوده، طلاق او باطل است و اگر با اعتقاد به این که در حال حیض است طلاقش دهد، بعد معلوم شود پاک بوده، طلاق او صحیح است.
(١٩٩٣) کسى که مىداند زنش در حال حیض یا نفاس است، اگر غایب شود، مثلا مسافرت کند و بخواهد او را طلاق دهد، باید تا مدتى که معمولا زنها از حیض یا نفاس پاک مىشوند، صبر کند تا یقین کند که او پاک شده است.
(١٩٩۴) مردى که غایب است اگر بخواهد زن خود را طلاق دهد چنانچه بتواند اطلاع پیدا کند که زن او در حال حیض یا نفاس است یا نه، باید تحقیق کند؛ ولى اگر اطلاع او از روى عادت حیض زن، یا نشانههاى دیگرى باشد که در شرع معین شده، باید تا مدتى که معمولا زنها از حیض یا نفاس پاک مىشوند صبر کند.
(١٩٩۵) اگر با عیالش، که از خون حیض و نفاس پاک است، نزدیکى کند و بخواهد طلاقش دهد، باید صبر کند تا دوباره حیض ببیند و پاک شود. ولى زنى را که نُه سالش تمام نشده، یا آبستن است، اگر بعد از نزدیکى طلاق دهند، اشکال ندارد؛ و همچنین است اگر یائسه باشد.
(١٩٩۶) هر گاه با زنى که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکى کند و در همان پاکى طلاقش دهد، اگر بعداً معلوم شود که موقع طلاق آبستن بوده، بنابر اظهر طلاق صحیح است.
(١٩٩٧) اگر با زنى که از خون حیض و نفاس پاک است نزدیکى کند و مسافرت نماید، چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد، باید به قدرى که زن معمولا بعد از آن پاکى، خون مىبیند و دوباره پاک مىشود صبر کند.
(١٩٩٨) اگر مرد بخواهد زن خود را که به دلیل بیمارى، حیض نمىبیند طلاق دهد، باید از وقتى که با او نزدیکى کرده، تا سه ماه از نزدیکى با او خود دارى نماید و بعد او را طلاق دهد.
(١٩٩٩) طلاق باید به صیغه عربى صحیح خوانده شود، و اگر خواندن به عربى صحیح ممکن نبود، با سایر زبانها به صورت صحیح باید خوانده شود، و اگر به عربى مىتواند بخواند ولى عربى صحیح را نمىداند، احتیاط در این است که هم به عربى غیرصحیح و هم به لغت صحیحِ کسى که صیغه طلاق را مىخواند خوانده شود، و باید دو مرد عادل صیغه طلاق را بشنوند، و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: «زَوْجَتی فاطِمَةُ طالِق» یعنى: «زن من فاطمه رها است»، و اگر دیگرى را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید: «زَوْجَةُ مُوَکلّی فاطِمَةُ طالِق».
(٢٠٠٠) کسى که قدرت خواندن صیغه طلاق ندارد، مثل گنگ و لال، همین که اشاره او یقیناً به طلاق باشد کافى است، و همچنین است نوشتهاى که مقصود از آن انشاء طلاق باشد.
(٢٠٠١) طلاق دادن مکروه است، و طلاق دادن زنى که در حال بیمارى است، کراهتش شدیدتر است.
(٢٠٠٢) متعه یعنى عقد غیردائم، طلاق ندارد بنا بر این شاهد گرفتن و پاک بودن زن از حیض لازم نیست و جدایى آن بدین صورت است که مدت عقد تمام شود یا مرد بگوید: «باقى مدت عقد را بخشیدم».