عاریه آن است که انسان مال خود را به دیگرى بدهد که از آن استفاده کند و در عوض، چیزى هم از او نگیرد.
(١٨۵٧) در عاریه، استفادههایى جایز است که عادتاً و به حسب زمان و مکان مناسب آن چیز باشد و استفادههایى غیر از منافع ظاهره آن جایز نیست، مگر این که بداند یا قرینه باشد که مىتواند از همه منافع آن استفاده کند، و اگر چیزى بود که منافع متعددى داشت، و قرینهاى هم بر منع بعضى از منافع وجود نداشت، استفاده از تمام منافع آن، جایز است.
(١٨۵٨) اگر از مقدارى که در عاریه معین شده تعدى و تجاوز نماید، مثلاً زیادتر از مقدارى که مجاز بوده بر حیوان عاریهاى حمل کرد یا سوار بر آن شد، یا زمین را زیادتر از مقدارى که اجازه داشت زراعت کرد، پس اجرت استفادههاى زیادتر از آن مقدار را ضامن است، و اگر آن را براى استفاده معینى عاریه کرده ولى استفاده دیگرى از آن نموده پس اجرت تمام آن را ضامن است، و اگر آن مال تلف شود عین آن را هم ضامن است.
(١٨۵٩) لازم نیست در عاریه صیغه بخوانند، و اگر مثلا لباس را به قصد عاریه به کسى بدهد و او به همین قصد بگیرد، عاریه صحیح است.
(١٨۶٠) عاریه دادن چیز غصبى و چیزى که مال انسان است ولى منفعت آن را به دیگران واگذار کرده، مثلا آن را اجاره داده، در صورتى صحیح است که مالک چیز غصبى یا کسى که آن چیز را اجاره کرده، بگوید، به عاریه دادن
راضى هستم.
(١٨۶١) چیزى را که منفعتش مال انسان است مثلا آن را اجاره کرده مىتواند عاریه بدهد، ولى اگر در اجاره شرط کرده باشند که خودش از آن استفاده کند، نمىتواند آن را به دیگرى عاریه دهد.
(١٨۶٢) اگر دیوانه و بچّه، مال خود را عاریه بدهند صحیح نیست، اما اگر ولىّ بچه مصلحت بداند که مال او را عاریه دهد و بچه آن مال را به دستور ولىّ به عاریه کننده برساند، اشکال ندارد.
(١٨۶٣) اگر در نگهدارى چیزى که عاریه کرده کوتاهى نکند و در استفاده از آن هم زیاده روى ننماید و اتفاقاً آن چیز تلف شود ضامن نیست؛ ولى چنانچه شرط کنند که اگر تلف شود عاریه کننده ضامن باشد، یا چیزى را که عاریه کرده طلا و نقره باشد، بنابر اظهر باید عوض آن را بدهد.
(١٨۶۴) اگر طلا ونقره را عاریه نماید و شرط کند که اگر تلف شود ضامن نباشد، چنانچه تلف شود ضامن نیست.
(١٨۶۵) اگر عاریه دهنده بمیرد، گیرنده باید چیزى را که عاریه کرده به ورثه او بدهد.
(١٨۶۶) اگر عاریه دهنده طورى شود که شرعاً نتواند در مال خود تصرف کند، مثلا دیوانه شود، عاریه کننده باید مالى را که عاریه کرده به ولىّ او بدهد.
(١٨۶٧) کسى که چیزى عاریه داده هروقت بخواهد مىتواند آن را پس بگیرد، و کسى هم که عاریه کرده هروقت بخواهد مىتواند آن را پس دهد.
(١٨۶٨) اگر زمینى را براى دفن میت مسلمان یا کسى که در حکم مسلمان است عاریه داد و بعد از دفن از عاریه برگشت، نمىتواند عاریه گیرنده را وادار به نبش قبر نماید، مگر آن که بدن میت از بین رفته باشد.
(١٨۶٩) اگر ظرف طلا و نقره را براى زینت اُطاق عاریه بدهند، اشکال ندارد، ولى اگر براى استفاده حرام بدهند باطل است.
(١٨٧٠) عاریه دادن گوسفند براى استفاده از شیر و پشم آن، و عاریه دادن حیوان نر براى جفتگیرى صحیح است.
(١٨٧١) اگر چیزى را که عاریه کرده به مالک یا ولىّ او بدهد و بعد آن چیز تلف شود، عاریه کننده ضامن نیست، و در غیر این صورت ضامن است، اگر چه مثلا آن را به جایى ببرد که صاحبش معمولا به آنجا مىبرده؛ مثلا اسب را در اصطبلى که صاحبش براى آن درست کرده ببندد.
(١٨٧٢) چیزى را که عاریه کرده بدون اجازه صاحب آن، نمىتواند به دیگرى اجاره یا عاریه دهد.
(١٨٧٣) اگر چیزى را که عاریه کرده با اجازه صاحب آن، به دیگرى عاریه دهد، چنانچه کسى که اول آن چیز را عاریه کرده، بمیرد یا دیوانه شود، عاریه دومى باطل نمىشود.
(١٨٧۴) اگر بداند مالى را که عاریه کرده غصبى است، باید آن را به صاحبش برساند و نمىتواند به عاریه دهنده بدهد.
(١٨٧۵) اگر مالى را که مىداند غصبى است عاریه کند و از آن استفادهاى ببرد و در دست او از بین برود، مالک مىتواند عوض مال را از او یا از کسى که مال را غصب کرده مطالبه کند، و همچنین مىتواند عوض استفادههایى را که عاریه گیرنده برده، از او و یا از غاصب مطالبه نماید، و اگر مالک چیزى از غاصب گرفت، غاصب مىتواند عوض آن را از عاریه گیرنده بگیرد، و اگر مالک، عوض مال یا عوض استفاده آن را از عاریه کنندهبگیرد،اونمىتواند چیزى را که به مالک مىدهداز عاریه دهنده مطالبه نماید.
(١٨٧۶) اگر نداند مالى را که عاریه کرده غصبى است و در دست او از بین برود، چنانچه صاحب مال عوض آن را از او بگیرد، او هم مىتواند آنچه را به صاحب مال داده از عاریه دهنده مطالبه نماید، ولى اگر چیزى را که عاریه کرده طلا و نقره باشد، یا عاریه دهنده با او شرط کرده باشد که اگر آن چیز از بین برود، باید عوضش را بدهد، نمىتواند چیزى را که به صاحب مال مىدهد، از عاریه دهنده مطالبه نماید.