(١۴۶۵) زکات در صورتى واجب مىشود که مال به مقدار نصاب ـ که بعداً گفته مىشود ـ برسد و مالک آن، بالغ، عاقل و آزاد باشد و بتواند در آن مال تصرف کند.
(١۴۶۶) بعد از آن که انسان یازده ماه مالک گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره باشد با دیده شدن هلال ماه دوازدهم، بنابر اظهر زکات بر او واجب مىشود، ولى بنابر اظهر ماه دوازدهم را نباید از سال دوم حساب کند، و از اول ماه دوازدهم نمىتواند طورى در مال تصرف کند که مال از بین برود، و اگر چنین تصرف کند ضامن است.
(١۴۶٧) اگر مالک گاو، گوسفند، شتر، طلا ونقره دربین سال بالغ شود زکات براو واجب نیست.
(١۴۶٨) بنابر اظهر و احوط زکات گندم و جو وقتى واجب مىشود که دانه آنها سفت و محکم شود، و زکات کشمش وقتى واجب مىشود که به صورت غوره است، و خرما هم موقعى که شروع به زرد یا قرمز شدن کند زکات آن واجب مىشود. ولى وقت دادن زکات در گندم و جو، موقع خرمن شدن و جدا کردن کاه آنها و در خرما موقع چیدن و در کشمش هنگامى است که خشک شده باشد.
(١۴۶٩) اگر موقع واجب شدن زکات گندم، جو، کشمش و خرما ـکه در مسأله پیش گفته شدـ صاحب آنها بالغ باشد باید زکات آنها را بدهد.
(١۴٧٠) اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در تمام سال دیوانه باشد، زکات بر او واجب نیست و اگر در مقدارى از سال هم دیوانه شود نیز زکات بر او واجب نیست.
(١۴٧١) اگر صاحب گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره در مقدارى از سال مست یا بیهوش شود، بنا بر احوط زکات از او ساقط نمىشود و همچنین است اگر موقع واجب شدن زکات گندم، جو، خرما و کشمش مست یا بیهوش باشد.
(١۴٧٢) مالى را که از انسان غصب کردهاند و نمىتواند به هیچ وجه در آن تصرف کند زکات ندارد، و نیز اگر زراعتى را از او غصب کنند و موقعى که زکات آن واجب مىشود، در دست غصب کننده باشد، هنگامى که به صاحبش برمىگردد زکات ندارد.
(١۴٧٣) اگر کسى طلا و نقره یا چیز دیگرى را که زکات آن واجب است قرض کند و یک سال نزد او بماند، باید زکات آن را بدهد و بر کسى که قرض داده چیزى واجب نیست، اگر چه در پرداخت قرض تأخیر شده باشد و علت تأخیر هم خود قرض دهنده باشد بنا بر اظهر، هرچند در صورت اخیر، احتیاط مستحب در پرداخت زکات است.
(١۴٧۴) اگر مالى را براى انسان وصیت کنند، در صورتى که از مردن وصیت کننده و قبول وصیت یک سال بگذرد و آن مال از چیزهایى باشد که زکات آن واجب است، شخص قبول کننده باید زکات آن را بدهد.
(١۴٧۵) اگر در بین سال، مالى که زکات به آن تعلق مىگیرد، مثل گاو، گوسفند، شتر، طلا و نقره به علّت انتقال یا صدقه یا نذر به عین مال، از حد نصاب خارج شود زکات واجب نمىشود.
(١۴٧۶) اگر به علت رسیدن مال به حدّ نصاب، مستطیع شود و رسیدن سالِ زکات بعد از زمان حج باشد، حج واجب مىشود، و اگر از روى معصیت حج بجانیاورد تا سال زکات فرا برسد، زکات واجب مىشود اگر چه به سبب تقصیر در انجام حج و پرداخت زکات استطاعت او براى حج، در سالهاى آینده از بین برود، و اگر فرارسیدن سال زکات قبل از اولین ماه از ماههاى سه گانه حج (شوال، ذیقعده و ذیحجه) باشددر این صورت زکات واجب است و حج واجب نمىشود، مگر آن که با بقیه مال مستطیع براى حج باشد.
(١۴٧٧) کسى که زکات یا خمس یا واجبات مالیه دیگرى که به عین مال تعلق مىگیرد و هم کفّاره یا قرض و مانند آن که به عین مال تعلق نمىگیرد بدهکار است، اگر بمیرد و اموالش براى اداى همه آنها کافى نباشد، اداى زکات و خمس و واجبات مالى که به عین مال تعلق مىگیرد، مقدم است.
(١۴٧٨) کسى که حج و زکات بر عهده دارد، اگر بمیرد و مالش براى هر دو کافى نباشد چنانچه مالى که متعلق زکات است باقى باشد اداى زکات مقدم است، و گرنه مالش بین حج و زکات تقسیم مىشود، و این در صورتى است که سهم حج براى کمترین مراتب حج کافى باشد، و اگر کافى نباشد احتمال دارد بین اداى زکات و انجام حج مخیر باشند، اگر چه احتیاط واجب در اختیار نمودن حج است، خصوصاً اگر با انجام حج مقدارى مال براى زکات باقى بماند.
(١۴٧٩) غیر از گندم، جو، خرما و کشمش، در چیزهایى که از زمین مىروید و با پیمانه یا وزن معامله مىشود و از چیزهایى نیست که مثل سبزیجات زود فاسد شود، زکات مستحب است و نصاب این گونه چیزها همان «سیصد مَن تبریز» است.
(١۴٨٠) اگر چند نفر در مالى شریک باشند، کسى که سهمش به مقدار نصاب رسیده زکات بر او واجب است، و همچنین اگر کسى در چند جا مالى داشته باشد در صورتى که مجموع آنها به حدّ نصاب برسد، زکات بر او واجب مىشود.
(١۴٨١) دادن زکات مال التجاره، یعنى مالى که انسان آن را سرمایه کسب قرار مىدهد با شرایطى مستحب است، که از جمله این شرایط، رسیدن آن به حد نصاب طلا یا نقره در تمام سال است، پس اگر مدتى از حد نصاب کمتر شود، زکات استحبابى ندارد.