بیانات

صحیفه علوی

چهل روایت از امیرمومنان علی علیه‌السلام

۱. الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِه.‏

بخل عار است، و ترس نقصان، تنگدستى زيرک را از برهانش لال کند، انسان تهی‌دست در ديارش غريب است‏.

۲. الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى‏.

ناتوانى آفت است و شکيبايى شجاعت و ناخواستن [دنيا] ثروت و پرهيزگارى سپرى [نگه‌دار] و رضا نيکو هم‌نشين [و يار].

۳. صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوب‏.

سينه عاقل مخزن راز اوست، گشاده‌رويى دام محبت، و تحمل آزار ديگران پوشاننده عيوب انسان است.

۴. خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکوْا عَلَيْکمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْکم‏

با مردم آن‌چنان معاشرت کنيد که چون از دنيا رفتيد بر شما بگريند، و اگر زنده مانديد به شما ميل کنند.

۵. إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّک فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْه‏.

وقتى بر دشمن غلبه کردى، گذشت از او را شکرانه پيروزى بر وى قرار ده‏.

۶. أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم‏.

عاجز‏ترين مردم کسى است که از يافتن دوستان ناتوان است، و ناتوان‏تر از او کسى است که دوستان به‌دست آورده را از دست بدهد.

۷. مِنْ کفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَکرُوب‏.

از کفاره‏هاى گناهان بزرگ به داد دادخواه رسيدن، و اندوه اندوهگين را بر طرف کردن است‏.

۸. أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْد.

برترين زهد نهان داشتن زهد است‏.

۹. فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْه‏.

از نيکى بهتر انجام‌دهنده آن، و از بدى بدتر انجام‌دهنده آن است‏.

۱۰. أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْک الْمُنَى‏.

برترين بى‏نيازى واگذاردن آرزوهاست‏.

۱۱. مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَل‏.

آن که آرزو را طولانى کند، عمل کردن برای آخرت را تباه سازد.

۱۲. لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِه‏.

زبان عاقل در پس قلب او، و دل نادان پشت زبان اوست.

۱۳. أَوْلَى النَّاسِ بِالْعَفْوِ أَقْدَرُهُمْ عَلَى الْعُقُوبَة.

سزاوارترين مردم به گذشت، تواناترين آنان به مجازات است‏.

۱۴. الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَى مَا تَکرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِب‏.

صبر دو صبر است: شکیبایی بر آنچه خوش نداری و ایستادگی در برابر آنچه دوست می‌داری.

۱۵. الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَد.

قناعت ثروتى است که تمام نمى‏شود.

۱۶. فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَة.

از دست رفتن دوستان غربت است‏.

۱۷. فَوْتُ الْحَاجَةِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِهَا إِلَى غَيْرِ أَهْلِهَا.

به حاجت نرسيدن، بسی آسان‌تر از درخواست آن از نااهل است‏.

۱۸. الْعَفَافُ زِينَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّکرُ زِينَةُ الْغِنَى‏

پاکدامنى زينت تهی‌دستى، و شکر زينت توانگرى است‏.

۱۹. إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکلَام.

‏چون عقل کامل شود، سخن کم گردد.

۲۰. الْحِکمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ فَخُذِ الْحِکمَةَ وَ لَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاق‏.

حکمت گمشده مؤمن است، پس حکمت را فراگير گرچه از اهل نفاق باشد.

۲۱. عَجِبْتُ لِمَنْ يَقْنَطُ وَ مَعَهُ الِاسْتِغْفَار.

در شگفتم از کسى که با وجود قدرت بر استغفار، مأيوس است.

۲۲. لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى وَ کيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّل‏.

عملى که با تقوا همراه است، هیچ‌گاه اندک نیست و به‌راستی چگونه ممکن است عملى که پذيرفته است، اندک باشد؟!

۲۳. إِنَّ لِلَّهِ مَلَکاً يُنَادِي فِي کلِّ يَوْمٍ لِدُوا لِلْمَوْتِ وَ اجْمَعُوا لِلْفَنَاءِ وَ ابْنُوا لِلْخَرَاب‏.

خدا را فرشته‏اى است که هر روز فرياد بر مى‏دارد، بزاييد براى مردن، و گرد آوريد براى نابود شدن، و بنا کنيد براى خراب گشتن‏.

۲۴. لَا يَکونُ الصَّدِيقُ صَدِيقاً حَتَّى يَحْفَظَ أَخَاهُ فِي ثَلَاثٍ فِي نَکبَتِهِ وَ غَيْبَتِهِ وَ وَفَاتِه‏.

دوست دوست نيست، مگر اينکه برادر دينى خود را در سه موضع دریابد: در رنج و بلا، و در نبودن وی، و به هنگام مرگش.

۲۵. اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَة.

با صدقه روزی را از آسمان فروبکشید.

۲۶. يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ وَ مَنْ ضَرَبَ يَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِيبَتِهِ حَبِطَ [أَجْرُهُ‏] عَمَلُه‏.

شکيبايى به اندازه مصيبت مى‏رسد و اگر مصيبت‌زده دست بر پای خود بکوبد و [جزع کند]، ثوابش از بین مى‏رود.

۲۷. کمْ مِنْ صَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ وَ کمْ مِنْ قَائِمٍ لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ حَبَّذَا نَوْمُ الْأَکيَاسِ وَ إِفْطَارُهُم‏.

بسا روزه‏دارى که از روزه‏اش جز گرسنگى و تشنگى نصيب نگردد. و بسا نمازگزارى که از ايستادنش به نماز جز بيدارى و زحمت سود نگيرد. چه نيکوست خواب زيرکان و افطار آنان‏.

۲۸. سُوسُوا إِيمَانَکمْ بِالصَّدَقَةِ وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَکمْ بِالزَّکاةِ وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاء.

ايمان خود را با صدقه و اموالتان را با زکات حفظ نمایید و امواج بلا را با دعا دفع کنيد.

۲۹. الرَّاضِي بِفِعْلِ قَوْمٍ کالدَّاخِلِ فِيهِ مَعَهُمْ وَ عَلَى کلِّ دَاخِلٍ فِي بَاطِلٍ إِثْمَانِ إِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ وَ إِثْمُ الرِّضَى بِه‏.

آن که به عمل قومى راضى است همانند آن است که در آن کار همراه آن قوم بوده و هر کس که در باطلی شریک شود، دو گناه دارد: گناه انجام باطل، و گناه رضايت به آن‏.

۳۰. مَنْ وَضَعَ نَفْسَهُ مَوَاضِعَ التُّهَمَةِ فَلَا يَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّن‏.

آن که خود را در مواضع تهمت قرار دهد، نبايد بد گمان به خويش را سرزنش نمايد.

۳۱. مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَک وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَکهَا فِي عُقُولِهَا.

هر که مستبد به رأى شد به هلاکت رسيد، و هر که با مردم مشورت کرد خود را شريک عقل آنان نمود.

۳۲. لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِق‏.

سزا نیست در اطاعت از مخلوق، معصیت خالق را کرد.

۳۳. تَرْک الذَّنْبِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ التَّوْبَةِ.

ترک گناه آسان‏تر از طلب توبه است‏.

۳۴. لَا خَيْرَ فِي الصَّمْتِ عَنِ الْحُکمِ کمَا أَنَّهُ لَا خَيْرَ فِي الْقَوْلِ بِالْجَهْل‏.

در دهان بستن از سخن حکيمانه خيرى نيست، آن‌چنانکه در گفتار جاهلانه خيرى وجود ندارد.

۳۵. يَا ابْنَ آدَمَ مَا کسَبْتَ فَوْقَ قُوتِک فَأَنْتَ فِيهِ خَازِنٌ لِغَيْرِک‏.

فرزند آدم! آنچه بيش از حاجت خود به‌دست آوردى نسبت به آن‏ خزانه‏دار ديگرى هستى‏.

۳۶. إِنْ لَمْ تَکنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَک أَنْ يَکونَ مِنْهُم‏.

اگر بردبار نيستى خود را به بردبارى وادار، چرا که کم پیش می‌آید که کسى خود را به گروهی شبیه کند و به‌تدریج در زمره آنان وارد نشود.

۳۷. مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکرِيمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا يَعْلَم‏.

از شريف‌ترين کارهاى کريم خود را به بى‏خبرى زدن از چيزى است که مى‏داند.

۳۸. وَ [قَدْ] سُئِلَ عَنِ الْإِيمَانِ فَقَالَ الْإِيمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکان‏.

حضرت را از ايمان پرسيدند، فرمود: ايمان شناخت به دل، اقرار به زبان، و عمل به اندام‌هاست‏.

۳۹. اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ وَ اجْعَلْ بَيْنَک وَ بَيْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَق‏.

خدا را بپرهيز اگرچه کم باشد، و بين خود و خداوند پرده حرمت قرار ده، اگرچه نازک باشد.

۴۰. مَنْ ظَنَّ بِک خَيْراً فَصَدِّقْ ظَنَّه‏.

کسى که به تو گمان خير دارد، گمانش را [در عمل] تحقق بخش‏.