(٢٠٢٠) طلاق زنى را که به شوهرش مایل نیست و مهر یا مال دیگر خود را به شوهر مىبخشد تا طلاقش دهد، خلع گویند.
(٢٠٢١) اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد میگوید: «زَوْجَتی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِق»، یعنى: «زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رها است».
(٢٠٢٢) اگر زنى، شخصى را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان شخص را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل، صیغه طلاق را به این صورت مىخواند: «عَنْ مُوَکلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکلی مُحَمَّد، لَیخْلَعَها عَلَیه»، پس از آن بلافاصله مىگوید: «زَوْجَةُ مُوَکلی خالَعْتُها عَلى ما بَذَلَتْ هِىَ طالِق»؛ و اگر زنى کسى را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگرى را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جاى کلمه «مَهرَها» آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: «بَذَلْتُ مِأَةَ تُومان».