(١٣6٠) اگر كسى مريض باشد به طورى كه بداند يا گمان كند روزه گرفتن براى او ضرر دارد، نبايد روزه بگيرد، و اگر روزه بگيرد روزهاش صحيح نيست، و در صورت خوف ضرر در صورتى كه خوف او عقلايى باشد، مىتواند روزهاش را افطار كند.
(١٣6١) كسى كه به علّت پيرى نمىتواند روزه بگيرد يا براى او مشقت دارد، روزه بر او واجب نيست، و چنانچه تا رمضان بعد بتواند روزه بگيرد، اقوى وجوب قضا است، و در صورتى كه نتواند تا رمضان بعد روزه را قضا كند، واجب است براى هرروز، يك مُد طعام ـكه تقريباً ده سير استـ از گندم يا جو و مانند اينها صدقه دهد، و همچنين كسى كه توانايى قضاى روزه را داشته ولى به سبب ندانستن حكم، قضاى آن را تا رمضان بعد تأخير انداخته، بايد علاوه بر قضاى روزه به مقدارى كه گفته شد كفاره بدهد.
(١٣6٢) بر پسر يا دخترى كه تازه بالغ شدهاند و قدرت بر روزه گرفتن ندارند، روزه واجب نيست و كفاره هم ندارد، ولى قضاء دارد.
(١٣6٣) اگر انسان مرضى دارد كه زياد تشنه مىشود و نمىتواند تشنگى را تحمل كند، يا براى او مشقت دارد، روزه بر او واجب نيست، ولى اگر تا رمضان بعد بتواند روزه بگيرد واجب است قضاى آن را بگيرد، و در صورت عدم توانايى واجب است براى هرروز يك مُد طعام از گندم و جو و مانند اينها صدقه دهد.
(١٣6۴) زنى كه زاييدن او نزديك است و روزه براى حملش يا خودش ضرر دارد، واجب است افطار نمايد و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد و در هر دو صورت روزههايى را كه نگرفته، بعداً بايد قضا نمايد.
(١٣6۵) زنى كه بچه شير مىدهد و شير او كم است، چه مادر بچه باشد يا دايه او، چه با اجرت شير بدهد يا بىاجرت، اگر روزه براى خودش يا بچهاى كه شير مىدهد ضررداد، واجب است افطار كند و براى هر روز يك مُد طعام به فقير بدهد، و در هردو صورت روزههايى را كه نگرفته بعد از بر طرف شدن عذر، بايد قضا نمايد، و اگر كسى پيدا شود كه بىاجرت بچه را شير دهد، يا براى شير دادن بچه، از پدر يا مادر بچه يا از شخص ديگرى كه اجرت او را بدهد اجرت بگيرد، واجب است كه بچه را به او بدهد و روزه بگيرد.