(٢٢۵۴) قرآن، انگشتر، شمشیر میت و لباسى را که پوشیده یا براى پوشیدن گرفته و دوخته است، اگرچه نپوشیده باشد، در صورتى که براى مصرف و استفاده کردن، نه فقط براى ملکیت، آنها را گرفته باشد، مال پسر بزرگتر است اگرچه فرزند بزرگتر دختر باشد، و بر پسر بزرگ نیز واجب است که نمازها و روزههایى که از پدرش قضا شده بجا آورد و حکم رسیدن این اموال به پسر بزرگ، بنابر احتیاط واجب در صورتى است که میت غیر از اینها مال دیگرى نیز داشته باشد.
(٢٢۵۵) اگر پسر بزرگ میت بیش از یکى باشد، مثلا از دو زن او در یک وقت دو پسر به دنیا آمده باشد اگر چنین فرضى صحیح باشد، باید لباس، قرآن، انگشتر و شمشیر میت را به طور مساوى بین خودشان قسمت کنند.
(٢٢۵۶) اگر میت قرض داشته باشد، چنانچه قرضش به اندازه مال او یا زیادتر باشد، باید چهار چیزى را هم که مال پسر بزرگتر است و در مسأله ٢٢٨۶ گفته شد، براى اداى قرض او بدهند، و اگر قرضش کمتر از مال او باشد، بنابر اظهر باید از آن چهار چیز هم که به پسر بزرگتر مىرسد به نسبت، براى اداى قرض او بدهند، مثلا اگر همه دارایى او شصت تومان است و به مقدار بیست تومان آن از چیزهایى است که مال پسر بزرگتر است و سى تومان هم قرض دارد پسر بزرگ باید به مقدار ده تومان از آن چهار چیز را بابت قرض میت بدهد.
(٢٢۵٧) مسلمان از کافر ارث مىبرد ولى کافر اگرچه پدر یا پسر میت باشد از مسلمان ارث نمىبرد. ولى اگر میت مسلمان پسر کافرى دارد و او پسرى مسلمان دارد، آن پسر مسلمان از جدّ خود ارث مىبرد، و همچنین اگر پسر میت مسلمان، کافر باشد ولى عموى میت یا برادر میت مسلمان باشد ارث به آنها مىرسد، و در صورت کافر بودن این دو پسران مسلمان عمو و برادر
ارث مىبرند.
(٢٢۵٨) اسلام آوردن وارث قبل از تقسیم کردن ارث، در صورت تعدد ورثه مسلمان، مثل اسلام آوردن آن وارث قبل از مردن آن میت است پس اگر قبل از تقسیم مال اسلام آورد، در استحقاق ارث مانند بقیه ورثه است، پس اگر طبقه او مقدم است بر طبقه بقیه، تمام ارث مال او خواهد بود چه میت کافر باشد یا مسلمان، و اگر اسلام آوردن او بعد از تقسیم بخشى از مال باشد، نسبت به بقیه اموال ارث مىبرد و از آن بخش که تقسیم شده ارث نمىبرد.
(٢٢۵٩) افراد تمام مذاهب مختلفى که محکوم به اسلام هستند، همه از یکدیگر ارث مىبرند، چه حق باشند چه باطل، مگر غُلاة و خوارج و نواصب و منکرین ضرورى دین، که محکوم به کفرند و از مسلمان ارث نمىبرند ولى مسلمان از آنها ارث مىبرد چنانکه از کافر ارث مىبرد.
(٢٢۶٠) اگر کسى یکى از خویشان خود را عمداً و به ناحق بکشد، از او ارث نمىبرد، ولى اگر از روى خطا باشد، چه خطاى محض باشد یا خطاى شبیه به عمد، بنابر اظهر از او ارث مىبرد، ولى از دیه او بنابر اظهر ارث نمىبرد، اگرچه احتیاط مستحب در صلح کردن است، و در قتل عمدى، که ارث نمىبرد، فرقى نیست بین این که خودش مستقیماً اقدام به قتل نماید و یا طورى واسطه قتل باشد که قتل به او نسبت داده شود.
(٢٢۶١) مرد و زن زناکار و خویشان آنها از فرزندى که از زنا به دنیا آمده ارث نمىبرند، ولى اولاد چنین فرزندى و شوهر یا زن او، از او ارث مىبرند.
(٢٢۶٢) هرگاه بخواهند ارث را تقسیم کنند در صورتى که میت بچهاى داشته باشد که در شکم مادر است و در طبقه او وارث دیگرى هم مانند اولاد و پدر و مادر باشد، براى بچهاى که در شکم است، که اگر زنده به دنیا بیاید ارث مىبرد، بنابر احتیاط واجب سهم دو پسر را کنار مىگذارند، البته سهم کسانى که میت چه اولادى داشته باشد یا نه در هر صورت از میت ارث مىبرند، مانند کمترین سهم زن، باید از اول داده شود، و همچنین کمترین سهم پدر و مادر را نیز باید به آنها بدهند. و اگر احتمال بدهند بیشتر است مثلا احتمال بدهند که زن سه قلو حامله باشد، سهم سه پسر را کنار مىگذارند، و چنانچه مثلا یک پسر یا یک دختر به دنیا آمد، ورثه، زیادى آن را بین خودشان تقسیم مىکنند. و براى کنار گذاشتن سهم بچه، انعقاد نطفه و وجود حمل در وقت مردن آن میت کافى است و دمیده شدن روح در آن حمل شرط نیست، ولى زنده به دنیا آمدن شرط است، پس اگر زنده به دنیا آمد و در همان ساعت مرد باز هم ارث مىبرد و دیگران هم از او ارث مىبرند.
(٢٢۶٣) شخص مفقودالاثرى که زنده بودنش معلوم نیست و وارث هم دارد مالش را کنار مىگذارند و بنابر اظهر تا مدت چهار سال وضعیت او را پیگیرى مىکنند سپس مالش را بین ورثه تقسیم مىکنند، ولى اگر بعداً زنده بودن او معلوم شد آن تقسیم مال از بین مىرود و تمام مال به خود او بر مىگردد، و احتیاط مستحب آن است که منتظر بمانند تا وقتى که علم عادى یا اطمینانى به مردن او پیدا شود.
(٢٢۶۴) اگر چند نفر که هر کدام وارث دیگرى است با هم مثلا زیر آوار بمانند، در صورتى که معلوم نباشد کدام زودتر مرده، هر کدام از دیگرى ارث مىبرد، ولى اگر معلوم شود که کدام یک زودتر مرده، کسى که دیرتر مرده ارث مىبرد.