در هشت مورد مىتوان زکات رامصرف کرد:
١ ـ فقیر، و آن کسى است که مخارج سال خود و افراد تحت تکفّلش را ندارد، و کسى که صنعت یا ملک یا سرمایهاى دارد که مىتواند مخارج سال خود را بگذارند فقیر نیست.
٢ ـ مسکین، و آن کسى است که زندگیش را سختتر از فقیر مىگذراند.
٣ ـ کسى که از طرف امام(علیه السلام) یا نایب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهدارى نماید و به حساب آن رسیدگى کند و آن را به امام(علیه السلام) یا نایب امام یا فقرا برساند.
۴ ـ کافرهایى که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل مى شوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک مىکنند.
۵ ـ خریدارى بندهها و آزاد کردن آنان.
۶ ـ پرداخت بدهى کسى که نمىتواند قرض خود را ادا کند.
٧ ـ فی سبیل الله، یعنى کارى که مانند ساختن مسجد، پل، راهسازى و مدرسه منفعت عمومى و دینى دارد که نفع آن به عموم مسلمانان مىرسد و براى اسلام نفع داشته باشد.
٨ ـ ابنالسبیل، یعنى مسافرى که در سفر درمانده شده است.
و احکام اینها به ترتیب در مسائل بعدى ذکر خواهد شد.
(١۵٢٣) انسان مىتواند به فقیر و مسکین بیش از مخارج سالیانهاش زکات بدهد ولى اگر این کار موجب بىانصافى شده و به دیگر فقرا اجحاف شود، مثل این که همه مردم بخواهند زکاتشان را به یک فقیر بدهند و بقیه فقرا تنگدست بمانند، خالى از اشکال نیست. و مستحب است که به هر فقیر کمتر از زکات نصاب اول طلا و نقره که قبلاً گفته شد ندهند.
(١۵٢۴) صنعتگر یا مالک یا تاجرى که درآمد او از مخارج سالش کمتر است، مىتواند براى کسرى مخارجش زکات بگیرد، و لازم نیست ابزار کار یا ملک یا سرمایه خود را به مصرف مخارج برساند، مگر این که ابزار کار یا سرمایه او به قدرى زیاد باشد که بتواند آن را تعویض یا تبدیل به چیز دیگر کند و مقدارى برایش بماند که براى زندگى بدون مشقت و عسر کافى باشد، که در این صورت لازم است این کار را انجام بدهد.
(١۵٢۵) فقیرى که خرج سال خود و افراد تحت تکفّلش را ندارد، اگر خانهاى دارد که ملک اوست و در آن ساکن است، یا حیوان سوارى دارد، چنانچه بدون اینها نتواند زندگى کند، یا این که براى حفظ آبرویش لازم داشته باشد، مىتواند زکات بگیرد، و همچنین است اگر اثاث خانه، ظرف، لباس تابستانى و زمستانى و چیزهاى ضرورى زندگى را نداشته باشد و به اینها احتیاج داشته باشد، مىتواند از مالى که به عنوان زکات به او مىدهند خریدارى نماید.
(١۵٢۶) فقیرى که یاد گرفتن صنعت براى او مشکل نیست، بنابر احتیاط واجب باید یاد بگیرد و با گرفتن زکات زندگى نکند، ولى تا وقتى که مشغول یاد گرفتن است، مىتواند زکات بگیرد.
(١۵٢٧) کسى که قبلا فقیر بوده و مىگوید فقیرم، اگر از گفته او اطمینان یا گمان پیدا شود، مىشود به او زکات داد.
(١۵٢٨) کسى که مىگوید فقیرم و قبلا فقیر نبوده، یا معلوم نیست فقیر بوده یانه، اگر از ظاهر حالش گمان پیدا شود که فقیر است، مىشود به او زکات داد.
(١۵٢٩) موقع دادن زکات به فقیر لازم نیست به او بگوید که زکات است.
(١۵٣٠) اگر به خیال این که شخصى فقیر است به او زکات بدهد، بعد بفهمد فقیر نبوده، یا از روى ندانستن مسأله به کسى که مىداند فقیر نیست زکات بدهد، چنانچه چیزى را که به او داده باقى باشد، مىتواند از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر از بین رفته باشد، اظهر این است که گیرنده در صورت جهل ضامن نیست، امّا اگر کسى که آن چیز را گرفته مى دانسته یا احتمال مىداده که زکات است و مىدانسته که خودش فقیر نیست و ممکن است آن چیز یا عوضش را از او بگیرند، اگر مىتواند باید عوض آن را از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر گیرنده ادعا کند نمىدانسته آن مال زکات است، همین که دهنده زکات مىگوید، به عنوان زکات دادم، پذیرفته مىشود، و در صورت بقاى عین آن مال، حق پس گرفتن آن را دارد ولى مىتواند پس نگیرد و از مال خود دوباره بدهد.
(١۵٣١) مسافرى که خرجى او تمام شده یا مرکبش از کار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصیت نباشد و نتواند با قرض کردن یا فروختن چیزى خود را به مقصد برساند، اگر چه در وطن خود فقیر نباشد، مىتواند زکات بگیرد، ولى اگر بتواند در جاى دیگر با قرض کردن یا فروختن چیزى مخارج بقیه سفر خود را فراهم کند، فقط به مقدارى که به آنجا برسد، مىتواند زکات بگیرد.
(١۵٣٢) مسافرى که در سفر درمانده شده و زکات گرفته، بعد از آن که به وطنش رسید، اگر چیزى از زکات باقى مانده باشد، در صورتى که بازگرداندن آن به صاحب مال یا نایب او مشقت داشته باشد، باید آن را به حاکم شرع بدهد و بگوید آن زکات است، و اگر به حاکم شرع هم ممکن نشد به مؤمنین عادل مىدهد که آنها به مصرف زکات برسانند. و اگر آن هم ممکن نشد، خودش مىتواند آن را در موارد مصرف زکات صرف کند.