بیانات

مهم‌ترین عبادت در اسلام

در فقه اسلامى، به تبع قرآن و پیشوایان معصوم، نماز مورد توجه فراوان فقها قرار گرفته و بحث‏‌هاى فقهى گسترده‏‌اى از جنبه‏‌هاى مختلف، کرده‏‌اند به قول حضرت آیت‌اللّه‏‌العظمى بهجت: «هیچ کتاب فقهى به اندازه «کتاب الصلاة»، کثیر المباحث نیست به حدى که «الفیه» و «نفلیه» [دو کتاب مشهور شهید اول درباره نماز] درباره آن نوشته‏‌اند».

پراهمیت‏‌ترین عبادت در اسلام، نماز است؛ به‌طورى‌که ستون و عمود دین، خوانده شده است. استحکام هر بنایى به ستون اصلى آن است و کاخ رفیع دین با نماز پابرجاست، اگر این ستون و تکیه‌گاه را از آن بردارند، ویرانى آن حتمى است. پیامبر گرامى اسلام صلى‏‌الله‏‌علیه‏‌و‏آله فرمود:

الصلوةُ عِمادُ الدینِ فَمَنْ تَرَک صَلاتَهُ متعمدا فقد هَدَم دینَهُ وَ مَنْ تَرَک أوقاتها یدْخُلُ الویلَ و الْوَیلُ وَادٍ فى جهنَّم کما قالَ اللّه‏ تعالى: «فَوَیلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ»؛[١] (نماز، پایه و نگهبان دین است پس هر کس نماز خود را عمدا رها سازد، دین خود را نابود کرده است و کسى که ترک اوقات نماز خود گوید و آن را در وقت خود به‌جاى نیاورد به «ویل» درآید و آن، بیابانى است در دوزخ، چنان‌که خداوند متعال فرمود: واى بر نمازگزارانى که در نماز خویش فراموش‌کار و کاهلند).

امام صادق علیه‏‌السلام فرمود:

«الصلوةُ عمودُ الدین مَثَلُها کمثلِ عمودِ الفسطاطِ إذا ثَبَتَ العمودُ ثَبَتِ الأوتادُ وَالأطنابُ وَ إذا مالَ العَمُودُ وَ انْکسَرَ لَمْ‏یثْبُتْ وَتَدٌ و لاطَنَبٌ»؛[٢] (نماز ستون دین است و نقش آن، همانند ستون چادر است. هرگاه که عمود، پابرجاست میخ‏‌ها و طناب‏‌ها نیز پابرجاست و آنگاه که ستون کج شود و درهم بشکند میخ و طنابى بر جاى نمى‏‌ماند و خیمه فرو مى‏‌افتد».

در فقه اسلامى، به تبع قرآن و پیشوایان معصوم، نماز مورد توجه فراوان فقها قرار گرفته و بحث‏‌هاى فقهى گسترده‏‌اى از جنبه‏‌هاى مختلف، کرده‏‌اند به قول حضرت آیت‌اللّه‏‌العظمى بهجت: «هیچ کتاب فقهى به اندازه «کتاب الصلاة»، کثیر المباحث نیست به حدى که «الفیه» و «نفلیه» [دو کتاب مشهور شهید اول درباره نماز] درباره آن نوشته‏‌اند».

در اهمیت نماز، غیر از عمود و ستون بودن آن، باید گفت که نماز، پرچم برافراشته بر بامِ بناىِ رفیع است، چنان‌که در خبر آمده است که: «الصلوةُ عَلَمُ الاسلام».[٣]

بودن یک پرچم، نشانه حیات و زنده بودن و نشاط و سلامتى یک ملت است، ازهمین‌رو است که قرآن و اسلام بر اقامه نماز و بر افراشتن پیوسته این پرچم و اهتراز دائمى‌اش تأکید مى‏‌ورزد تا تمامى مسلمین را زیر یک پرچم و تحت یک لوا، گرد آورد.

ما باید با پرچم نماز، احساس غرور کنیم و براى همیشه در پاى آن بایستیم و تلاش کنیم تا براى همیشه برافراخته بماند.

در صدر اسلام به دستور قرآن این پرچم باشکوه حتى در موانع سخت و خطرناک نیز در اهتراز بود؛ به چند نمونه اشاره مى‏‌کنیم:

نمونه اول: پیامبر اکرم صلى‏‌الله‏‌علیه‏‌و‏آله با عده‏‌اى از مسلمانان به عزم مکه به سرزمین «حدیبیه» وارد شدند. این خبر به گوش قریش رسید، خالدبن‌ولید به سرپرستى یک گروه دویست نفرى براى جلوگیرى از پیشروى مسلمانان به‌سوى مکه در کوه‏‌هاى نزدیک مکه مستقر شد. هنگام ظهر، «بلال» اذان گفت و پیامبر صلى‏‌الله‏‌علیه‏‌و‏آله با مسلمانان، نماز ظهر را به جماعت ادا کردند.

خالد از مشاهده این صحنه در فکر فرو رفت و به نفرات خود گفت در موقع نماز عصر ـ که در نظر آن‏ها بسیار پر ارزش است ـ باید از فرصت استفاده کرد و با یک
حمله برق‌آسا و غافل‌گیرانه در حال نماز، کارشان را ساخت. در این هنگام، آیه١٠٢ سوره نساء نازل شد و براى پیش‏گیرى از حمله دشمن، دستور نماز خوف را به مسلمانان داد و این از موارد اعجاز قرآن است که پیش از اقدام دشمن، نقشه‏‌هاى آنان را نقش بر آب کرد. خالدبن‌ولید با مشاهده این صحنه، ایمان آورد و مسلمان شد: آیه شریفه در سوره نساء، آیه١٠٢ آمده است: «وَ إِذا کنْتَ فِـیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَک …».

با تأمل در این آیه شریفه، در مى‏‌یابیم که نماز ـ حتى به‌صورت جماعت آن ـ نباید ترک شود.

نمونه دوم: در جنگ صفین، که از جنگ‏‌هاى مهم دوران امیرمؤمنان علیه‌السلام است، سپاهیان على علیه‏‌السلام در کشاکش جنگ، امام خود را دیدند که در میان لشگر ایستاده و به آفتاب مى‏‌نگرد. ابن‌عباس جلو رفت و علت آن را پرسید. امام فرمود: مى‏‌خواهم وقت نماز ظهر را بدانم. ابن‌عباس گفت: آیا در این گیرودار و مشغول بودن به جنگ، وقت نماز است؟ امام فرمود: ما براى چه با این قوم مى‏‌جنگیم؟ آیا جز براى این است که نماز برپا شود؟![۴]


[١] . بحار الانوار، ج 82، ص 302.

[٢] . من لا یحضره الفقیه، ج 1، باب فضل نماز، حدیث 639 و محجة البیضاء، ج 1، ص 339.

[٣] . مستدرک سفینة البحار، ج 6، ذیل کلمه صلوة.

[۴] . بحارالانوار، ج 83، ص 23.