درباره امام زمان علیهالسلام داریم که در دل مادر سخن میگفت و به دنیا که آمد سجده کرد…

هدف از تزکیه نفس، همان قرب خدا، و در مرحله عالیترین آن فناء فی اللّه است. اما قرب به خدا چیست؟
نزدیک شدن به خداوند تبارک و تعالی نه به معنای کم شدن فاصله زمانی و مکانی است؛ که مثلاً اگر به مکه مکرمه رفتیم از نظر مکانی به خدا نزدیک شده باشیم، یا نیمه شب از نظر زمانی به خدا نزدیکتریم، خیر زیرا خداوند تبارک و تعالی خود آفریننده زمان و مکان است و خود محیط بر همه زمانها و مکانهاست و با هیچ کدام از موجودات نسبت زمانی و مکانی ندارد، خود میفرماید:
«وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیهِ مِنْ حَبْلِ الوَرِیدِ»؛[١]
ما از رگ گردن به او نزدیکتریم.
«هُـوَ الأَ وَّلُ وَالآخِرُ وَالظّاهِرُ وَالباطِـنُ …»؛[٢]
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.
«…وَهُوَ مَعَکمْ أَینَ ما کنْتُمْ»؛[٣]
هر جا باشید او با شماست.
«…فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ»؛[۴]
پس به هر سو روی آورید همان جا روی خداست.
پس مراد از قرب به خدا، نزدیکی مکانی و زمانی نیست، بلکه مراد این است که انسان در اثر حرکت اختیاری و انتخابی که دارد با اعمال و کردار نیکو و دوری از هر
زشتی و پلیدی به مقامی برسد که مورد عنایت خاصالهی قرار گیرد به طوری که همه درخواستهایش به اجابت برسد، یعنی به آن جایی برسد که:
إن دَعانی أجبتُهُ و إن سألَنی أعطَیتُهُ؛[۵]
اگر مرا بخواند اجابت میکنم او را و اگر از من چیزی بخواهد به او عطا میکنم.
بندهای که به چنین مقامی برسد به کمال خود رسیده است و لذا در عرف جامعه هم کسی که مورد توجه شخصیتی باشد میگویند: او «مقرّب» فلانی است، و در قرآن کریم هم بر پیشروان اسلام که از ارزش بیشتری برخوردارند عنوان «مقرّبین» اطلاق شده است:
«وَالسّـابِقُونَ السّـابِقُونَ * أُولـئِک المُقَـرَّبُونَ»؛[۶]
پیشیگیرندگان پیشی گرفتگانند * آنان مقربانند.
و این قرب به خدا مرتبهای است از وجود که در آن استعدادهای ذاتی شخص با سیر و حرکت اختیاری خود به فعلیت میرسد؛ خواه حرکتی سریع و لحظهای که انبیا و اولیای خدا از لحظات دمیده شدن روح در کالبدشان سیر تکاملی کردند و در اندک مدتی به کمالات بزرگ و همان قرب حقیقی نایل شدند که عیسی بن مریم در گهواره میگوید:
«قالَ إنّی عَبْدُ اللّه آتانِی الْکتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیاً»؛[٧]
گفت من بنده خدایم به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است.
و طبق روایات، ائمه معصومین علیهمالسلام حتی در شکم مادر تسبیح خدا میگفتند و به محض به دنیا آمدن سر به سجده گذاشته و شکر خدا نمودند؛ مثلاً علی علیهالسلام در هنگام ولادتش قرآن خواند و سوره مؤمنون را تلاوت کرد. و درباره امام زمان علیهالسلام داریم که
در دل مادر سخن میگفت و به دنیا که آمد سجده کرد. و درباره ام الائمّه فاطمه زهرا علیهاالسلام آمده است که در دل مادرش خدیجه با او تکلّم میکرد. و درباره امام جواد علیهالسلام داریم که نه ساله بود به امامت رسید. و همین طور سایر ائمه معصومین علیهمالسلام که تمامی ایشان سیر تکاملی سریع و برق آسا داشتهاند.
این سیر تکاملی که هدف از تزکیه نفس است مربوط به جسم و بدن انسان نیست بلکه مربوط به روح و دل آدمی است، و شرایط مادی فقط نقش فراهم کردن زمینه سیر و سلوک را به عهده دارند و اگر ما به زیارت خانه خدا میرویم مسلماً مکه هدف نیست بلکه وسیلهای است برای همان تقرب روح به خدا، و چه بسا افرادی که در مکه بودند و حتی با پیامبر اسلام فامیلی داشتند مثل «ابولهب»ها ولی از خدا و پیامبرش فرسنگها دور بودند، و یا کسانی از مکه خیلی دور بودند ولی از بسیاری از اصحاب به خدا و پیامبرش نزدیکتر بودند، مثل «اویس قرنی» که در رکاب علی علیهالسلام در صفین به شهادت رسید، او پیامبر صلیاللهعلیهوآلهرا ندید اما رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهسفارش او را به علی علیهالسلام کرد.
بنابراین ملاک در قرب به خدا که از تزکیه نفس حاصل میشود زدودن موانع به انضمام رشد دادن نفس به سوی کمال با افعال اختیاری به کمک همین بدن و جسم برای توجه دل و قلب به سوی خداست و هر چه دل انسان بیشتر متوجه خدا باشد و از خود غافلتر باشد او به خدا مقربتر است تا آن جا که دیگر غیر از خدا کسی دیگری را نمیبیند مثل پیامبران و اولیای معصومین که تنها توجه ایشان به خدا بوده است و بس، و غیر از خدا را نمیبینند، لذا علی علیهالسلام در دعای کمیل به پیشگاه خداوندی عرضه میدارد:
فَهَبنی صَبرتُ علی عذابِک فکیفَ أصبرُ علی فراقِک وَهَبنی صبرتُ علی حرِّ نارِک فکیفَ أصبِرُ عن النظرِ إلی کرامتِک؛[٨]
بارالها، گیرم بر عذاب تو صبر کردم چگونه بر فراق تو صبر کنم، و گیرم بر حرارت آتشت صبر کردم اما چگونه از نگاه به سوی جلال و شکوهت صبر کنم.
این حالت تنها برای کسانی حاصل میشود که از ما سوی اللّه قطع رابطه کنند و تنها خدا را ببینند.
باز از آن حضرت آمده است که میفرمود:
ما رأیتُ شیئاً إلاّ و رأیتُ اللّه قبله و بعده و معه؛
هیچ چیز را ندیدم جز آن که خدا را قبل از آن و بعد از آن و با آن دیدم.
و یا در جواب کسی که از او سؤال کرد: «هل رأیت ربَّک؟؛ آیا پروردگارت را دیدهای؟» فرمود: «أفأعبُدُ مالا أَری؟؛[٩] آیا عبادت میکنم کسی را که نمیبینم».
حال انسانی که فقط خدا را میبیند مانعی ندارد آنان که دلشان با خداست چون پیامبران و امامان علیهمالسلام را دوست داشته باشد زیرا حب آنان خود حبّ اللّه است، ولی چیزی که ضد خداست نمیتواند در دل او جا بگیرد و حبّ دنیا ضد خداست و لذا عارف باللّه نمیتواند حبّ دنیا در دل داشته باشد در قرآن کریم مردم به دو دسته تقسیم میشوند:
«مَن کانَ یرِیدُ العَاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشَآءُ لِمَن نُرِیدُ…»؛[١٠]
آن کس که زندگی زود گذر (دنیای مادی) را میطلبد آن مقدار از آن را که بخواهیم و به هر کس اراده کنیم میدهیم.
کسی که دنیاطلب شد نمیتواند خداجو باشد و لذا در حدیث آمده: «حبُّ الدُنیا رأسُ کلِّ خَطیئَة؛[١١] محبت دنیا منشأ همه خطاهاست».
مقابل این دسته آن کسانیاند که آنچه در رابطه با خداخواهی است دوست میدارند:
«وَ مَنْ اَرادَ الآخِرَةَ وَ سَعی لَها سَعْیها وَ هُوَ مُؤمِنٌ فاوُلئِک کانَ سَعیهُم مَشکوراً»؛[١٢]
و آن کس که سرای آخرت را بطلبد و سعی و کوشش خود را برای آن انجام دهد، در حالی که ایمان داشته باشد، سعی و تلاش او پاداش داده خواهد شد.
همان گونه که امام علی علیهالسلام در نهجالبلاغه فرموده است کسانی که فقط خدا را میخواهند و برای خدا کار میکنند چند دستهاند:
إنَّ قَوماً عَبَدُوا اللّه رَغْبَةً فَتِلک عِبادَةُ التُّجار، و إنَّ قوماً عَبدوا اللّه رَهبَةً فَتِلک عِبادَةُ العَبید و إن قَوماً عَبدُوا اللّه شُکراً فَتِلک عِبادَةُ الأحرار؛[١٣]
مردمی خدا را به امید بخشش میپرستند، این پرستش بازرگانان است، و عدهای او را از روی ترس عبادت میکنند و این عبادت بردگان است، و گروهی وی را برای سپاس میپرستند و این پرستش آزادگان است.
و همین حالت عالی در پیشوایان دین اسلام بوده است که فقط برای خدا عبادت میکردند و تمام حرکات و سکناتشان برای خدا بوده است. امیر المؤمنین علی علیهالسلام هنگامی که فرقش شکافته شد گفت: «فزتُ و ربِّ الکعبة» و حسین بن علی علیهماالسلام در گودال قتلگاه میگوید: «الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک لا معبود سواک».
[١]. سوره ق، آيه ۱۶.
[٢] . سوره حديد، آيه ۳.
[٣] . همان، آيه ۴.
[۴] . سوره بقره، آيه ۱۱۵.
[۵] . بحارالانوار، ج ۵، ص ۲۸۴.
[۶] . سوره واقعه، آيات ۱۰ ـ ۱۱.
[٧] . سوره مريم، آيه ۳۰.
[٨] . فرازى از دعاى کميل.
[٩] . بحارالانوار، ج ۴، ص ۵۲.
[١٠] . سوره اسراء، آيه ۱۸.
[١١] . غررالحکم، ج ۲، ص ۳۹۵.
[١٢] . سوره اسراء، آيه ۱۹.
[١٣] . نهج البلاغه، حکمت ۲۳۷.