بیانات

منشأ و پشتوانه اخلاق چیست؟ (مکتب‌هاى اخلاقى)

از نظر ما منشأ و پشتوانه کارهاى اخلاقى، حق تعالى است. اما بعضى مکتب‌هاى اخلاقى وجود دارند که بر پشتوانه دیگرى در کارهاى خود، تکیه مى‌زنند در این‌جا اندکى در این باره توضیح مى‌دهیم.

در بحث‌هاى مقدماتى مربوط به اخلاق، یکى از سؤال‌هاى مهم این است که: منشأ و پشتوانه اخلاق چیست؟ یعنى انسان به چه انگیزه و نیتى کار خوب انجام مى‌دهد و از بدى‌ها پرهیز مى‌کند؟

به عبارت ساده‌تر، هر عمل اخلاقى باید پشتوانه‌اى داشته باشد؛ مثلاً اگر نباید دروغ بگوییم و باید راست بگوییم، این «نباید» و «باید» از کجا آمده است، پشتوانه آن چیست؟ چه منبع و مأخذى به ما مى‌گوید که دروغ گویى بد و راست گویى خوب است.

افراد و گروه‌هاى مختلفى به سؤال فوق، پاسخ گفته‌اند که همین پاسخ‌ها، هر کدام یک مکتب اخلاقى را به وجود آورده است، لذا از یک جنبه، بحث ما در این جا درباره مکتب‌هاى اخلاقى هم هست.

عقیده ما این است که خداوند متعال و شارع مقدس، منشأ و پشتوانه اعمال اخلاقى ماست، اگر امانت‌دار هستیم یا غیبت نمى‌کنیم و «ربا» نمى‌خوریم، به این دلیل است که خداوند از ما این گونه خواسته است و پشتوانه این گونه کارهاى اخلاقى ما خداست. او ما را از روى حکمت آفریده و براى رشد و تکامل ما، دستورهاى مختلفى صادر کرده وبا عمل به آن‌ها مى‌توانیم به مقصد اعلى برسیم. فرد مسلمان در همه لحظه‌ها خدا و خشنودى او را در نظر دارد و چون خداوند از کارهاى نیک و پسندیده، خشنود مى‌شود، لذا سعى دارد این گونه کارها را انجام دهد.

پس از نظر ما منشأ و پشتوانه کارهاى اخلاقى، حق تعالى است. اما بعضى مکتب‌هاى اخلاقى وجود دارند که بر پشتوانه دیگرى در کارهاى خود، تکیه مى‌زنند در این‌جا اندکى در این باره توضیح مى‌دهیم.

١. مکتب اخلاقى سودانگارى

در مغرب‌زمین، مکتب اخلاقى به وجود آمد که به «سودانگارى» معروف است. اگر سودانگاران، کارهاى اخلاقى انجام مى‌دهند: امانت‌دارى مى‌کنند یا دروغ نمى‌گویند، به خاطر جلب سود بیشتر است، مثلاً یک فروشنده اگر با مردم، بسیار مؤدب و خوش برخورد است به سبب جلب مشترى و سود بیشتر است، اما همین شخص ممکن است در خانه با زن و فرزند یا با همسایگان، برخورد نامناسب داشته باشد. معیار اخلاق در نزد آنان، فقط «سود» است.

اشکال این مکتب آن است که بر اساس چه معیار و ضابطه‌اى مى‌توان تعیین کرد که فلان عمل، بیشترین سود را براى فرد یا جامعه دارد. چه بسا عملى به گمان من براى عموم، نفع بیشترى را داشته باشد، در حالى که به گمان دیگرى نه تنها نفعى ندارد که زیانى را هم براى عموم افراد ایجاد مى‌کند.

٢. مکتب اخلاقى لذت‌گرایى

طرفداران مکتب «لذت گرایى» مى‌گویند: پشتوانه افعال اخلاقى، جلب لذت بیشتر است و لذت براى انسان خیر است و انسان، موجودى است که همواره تابع لذت جویى است و هر آنچه که براى انسان، جلب لذت کند و یا درد و المى را از او دفع نماید آن عمل، براى انسان عمل اخلاقى است.

لذت گرایى نیز با در نظر گرفتن معناى بسیار وسیع لذت که قابل توجیه و تفسیرهاى گوناگون است نمى‌تواند ضابطه و معیارى براى اخلاق قرار گیرد. چه بسا امرى براى فردى لذت آور باشد و براى فرد دیگرى دردآور، و چه بسا لذت‌هاى زودگذر و آنى که منشأ بسیارى از آلام و دردها مى‌باشد.

استفاده از مواد مخدر یا مشروبات الکلى، ممکن است براى فردى لذت آنى ایجاد کند، در حالى که ضرر و زیان‌هاى آن براى هر عاقلى، روشن است.

یا اعمالى که براى انجام‌دهنده آن لذت‌آور است ولى براى دیگران یا اجتماع موجب نگرانى، درد و ناراحتى مى‌گردند. به راستى مى‌توان بین لذت‌جویى و اخلاق رابطه معنادارى برقرار کرد؟

٣. مکتب اخلاقى وجدان

گروهى از دانشمندان، پشتوانه و منشأ اخلاق را «وجدان» دانسته‌اند؛ یعنى امر و نهى‌هاى وجدان، ملاک خوبى براى اخلاق است. آنان مى‌گویند: عقل را ممکن است فریب داد ولى وجدان چنین نیست و مى‌تواند رهبر حقیقى بشر باشد. همین که وجدان به ما مى‌گوید  امانت، صداقت، ایثار، فداکارى، سخاوت و شجاعت خوب است، همین کافى است که ما را براى رسیدن به نیکى‌ها بسیج کند.

اشکال این نظریه، آن است که وجدان معمولاً تحت تأثیر مقتضیات اجتماعى و شرایط فرهنگى قرار مى‌گیرد و از آن‌جا که تربیت‌ها و آموزش‌ها مختلف است و افراد در محیط‌هاى گوناگون خانوادگى و اجتماعى قرار مى‌گیرند، ناچار، قضاوت‌هاى وجدانى افراد نیز با یکدیگر متفاوت  است.

انسانى که در میان اقوام بدوى به سر مى‌برد به علت آن که تعلیم و تربیت و فرهنگ جامعه‌اش با فرهنگ و تعلیم و تربیت یک انسان متمدن، متفاوت است، به ناچار دریافت‌هاى وجدانى‌اش نیز با انسان‌هاى دیگر فرق مى‌کند.

۴. مکتب اخلاقى اصالت جامعه

بعضى از جامعه شناسان گفته‌اند: معیار و پشتوانه کارهاى اخلاقى، «جامعه» است؛ یعنى هر عملى را که جامعه تأیید کند آن عمل، اخلاقى است؛ مثلاً اگر مى‌گوییم باید ایثار و فداکارى کرد به این علت است که این موضوع در جامعه، معنا و مفهوم پیدا مى‌کند و گرنه در حالت انفرادى، اخلاق معنایى ندارد.

اشکال نظریه فوق این است که با پذیرش ملاک «جامعه»، دیگر اخلاق، امرى ناپایدار و بى دوام خواهد شد و هیچ گاه قادر نخواهیم بود تا مبنا و معیارى ثابت براى شناخت ارزش‌هاى درست از نادرست به دست آوریم.

اشکال دیگر این که: اگر این نظریه را بپذیریم ناگزیر باید خود را به پذیرش وضع موجود در جامعه، ملزم سازیم و هیچ گاه در راه از میان بردن ارزش‌هاى دروغین گام برنداریم.

به علاوه، با اصالت دادن بیش از حد به جامعه و آن را میزان شناخت رفتارهاى اخلاقى قرار دادن، همواره با این مشکل اساسى روبه‌رو هستیم که خود جامعه را با چه وسیله‌اى مى‌توان ارزیابى کرد.

۵. مکتب الهیون

نظریه الهیون این است که پشتوانه و منشأ اخلاق، خداست. اخلاقى که از اراده الهى نشئت مى‌گیرد همواره داراى ارزش و اعتبار است. در این نظام اخلاقى، بایدها و نبایدها به میل و اراده افراد نیست تا تغییر و تبدیل پیدا کند.

اساسا اگر اخلاق بر خدا تکیه نکند، حلّ معماى ارزش‌هاى اخلاقى، حل نخواهد شد و به تسلسل، مبتلا خواهیم شد؛ مثلاً اگر شخصى طرف‌دار یک یا چند امر اخلاقى باشد مى‌توان از او سؤال نمود که چرا باید به آن امر اخلاقى معتقد بود و عمل کرد؟ در
برابر هر پاسخى که این شخص بدهد مى‌توان سؤال دیگرى را مطرح کرد که سرانجام به مرحله‌اى مى‌رسیم که ناگزیر از پذیرش یک اصل نخستین مى‌شویم؛ بدین معنا که باید منشأ و مبدأیى براى فرمان‌هاى اخلاقى یافت که او خود نه هیچ گونه بایدى را به دنبال داشته باشد و نه هیچ فرمانى، بالاتر از فرمان او باشد.

جمع‌بندى سخن این است که: درخت اخلاق باید از ریشه و منشأیى، سیراب شود. آن منشأ چیست؟ لذت جویى، سودانگارى، وجدان، جامعه و عوامل دیگر، منشأ قابل اطمینانى نیستند، پس به ناچار باید به «خدا» تکیه زد؛ او که خیر مطلق است و بندگان را به امور پایدار فرا مى‌خواند و در مسیر رشد و تکامل قرار مى‌دهد.

انسان الهى چون مبناى ارزش‌ها را خدایى عالم و آگاه مى‌داند که از علم و آگاهى بى نهایت و مطلق، برخوردار است دیگر در وجود بایدها و نبایدهاى اخلاقى، شک نخواهد کرد، چرا که تشخیص آن‌ها به عهده عقل محدود و ناقص بشر گذاشته نشده است.