فیلسوفان اخلاق، معمولاً انسانهاى وارستهاى بودهاند، اما رشته کارى آنها در اخلاق، ناظر به «توصیه» و «دستورالعمل» نبوده است.
درباره اخلاق از جنبههاى مختلفى بحث کردهاند؛ لذا رشتهها و شاخههاى گوناگونى در علم اخلاق به وجود آمده و تقسیم بندىهایى در این باره کردهاند. خلاصه آن رشتهها و تقسیم بندىها این است که علم اخلاق، دو قسم است: اخلاق نظرى و اخلاق عملى.
اخلاق نظرى ـ همچنان که از نامش پیداست ـ درباره مقولههاى اخلاقى از جنبه فکرى و نظرى و فارغ از عمل، بحث مىکند. توضیح آن که: در اخلاق نظرى، هیچ وقت بحثى از قبح دروغ گویى و یا حسن راستگویى و امثال آنها نیست یا آیه و حدیث و داستانى درباره تشویق دیگران به راستگویى و پرهیز آنان از دروغ گویى، نقل نمىکنند. (البته هیچ گاه کسى را به دروغگویى تشویق نمىکنند) بلکه معیارهاى بنیادین و ملاکهاى فلسفى کارهاى اخلاقى را به نقد و بررسى مىگذراند؛ مثلاً بحث مىکنند که اساسا «خوب» و «بد» یعنى چه؟ آیا در کارهاى اخلاقى، واقعا «اعتدال» و «حد وسط» خوب است یا نه؟ یا آیا مطالب اخلاقى، عمومى و جهانى است یا براى مردم خاص و سرزمین و منطقهاى ویژه مىباشد؟
مطالبى از این قبیل را اخلاق نظرى یا «فلسفه اخلاق» یا «اخلاق فیلسوفانه» مىگویند.
البته فیلسوفان اخلاق، معمولاً انسانهاى وارستهاى بودهاند، اما رشته کارى آنها در اخلاق، ناظر به «توصیه» و «دستورالعمل» نبوده است.
اما اخلاق عملى، ناظر به عمل و رفتار انسان است و مستقیما به انسان دستور مىدهد که: دروغگویى بد است و باید از آن اجتناب ورزید و راست گویى، پسندیده است و باید بر طریق راستى باشیم و عاقبت آنها را هم تشریح مىکند.
همه توصیههاى اخلاق عملى، فقط براى عمل کردن است.
روشن است که این شاخه از اخلاق ـ که به آن «اخلاق کاربردى» یا «اخلاق دستورى و تجویزى» مىگویند ـ سبب نجات انسان و رستگارى اوست و همه اولیاء و انبیاى الهى، تلاش کردهاند تا اخلاق را کاربردى و عملى کنند و انسان را به صفات نیکو، آراسته سازند.