در وجود انسان غرایز گوناگونى هست که همه آنها براى ادامه حیات ضرورى است، اما اگر این غرایز از حد بگذرد و بر وجود انسان حاکم شوند و زمام اختیار را از دست او بگیرند، از حیطه انسانیت خارج مىشود و بزرگترین خسران براى آدمى همین است که از قلمرو انسانى، بیرون رود و در جرگه حیوانات، بلکه بدتر از آن قرار بگیرد.
در وجود انسان غرایز گوناگونى هست که همه آنها براى ادامه حیات ضرورى است، اما اگر این غرایز از حد بگذرد و بر وجود انسان حاکم شوند و زمام اختیار را از دست او بگیرند، از حیطه انسانیت خارج مىشود و بزرگترین خسران براى آدمى همین است که از قلمرو انسانى، بیرون رود و در جرگه حیوانات، بلکه بدتر از آن قرار بگیرد.
عدم تعدیل غرایز، بى تردید همان هواپرستى است که تعالیم دینى، انسان را از آن، پرهیز داده است، قرآن مىفرماید:
«وَلا تَـتَّبِـعِ الهَوى فَیضِلَّک عَنْ سَبِیلِ اللّهِ …»؛[١]
از هواى نفس، پیروى مکن که تو را از راه خدا منحرف مىکند… .
امیرمؤمنان على علیهالسلام فرمود:
… وَالشَّقُّى مَنِ انْخَدَعَ لِهواهُ وَغُرورِهِ؛[٢]
بدبخت کسى است که فریب هوا و غرور خود را بخورد.
در این باره، آیات و روایات فراوان است. از مجموع آنها مىفهمیم که اگر غرایز انسان، کنترل و تعدیل نشود، هواپرستى و انحراف بزرگ، رخ خواهد داد.
وظیفه و فایده اخلاق اسلامى آن است که غرایز انسان را در مسیر هدایت و رشد، قرار دهد و آنها را به سبک معقول و منطقى، مهار نماید.
همین جا یادآورى مىکنیم که هر کدام از غرایزى که در وجود بشر نهفته است در جاى خود، ضرورى است ولى باید آنها را در مسیر صحیح به کار گرفت.
روش برخى از فرقهها و ادیان، که ادعاى عرفان و معنویت دارند، سرکوب کامل
غرایز است، ولى اسلام با نظام اخلاقى و تربیتى خود، آنها را در مسیر صحیح، هدایت مىکند.
[٢] . نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه ۸۶ .