بیانات

ضرورت اخلاق

لازم‌ترین علم آن است که تو را به پاک سازى دل (و تهذیب باطن) رهبرى کند و تباهى و فساد دل را بر تو آشکار سازد.

آیا علم اخلاق و تربیت‌هاى اخلاقى براى بشر، ضرورت دارد؟ در پاسخ به این سؤال باید گفت: ضرورت علم اخلاق از سه جنبه براى انسان لازم و ضرورى است: آرامش روانىِ فردى، آرامش اجتماعى و رسیدن به کمال مطلوب الهى. در این‌جا درباره این سه زمینه اندکى توضیح مى‌دهیم.

از جنبه فردى و آرامش روانى، ضرورت اخلاق از آن روست که روح ما را سالم مى‌سازد و بهترین شیوه زندگى فرد را تعلیم مى‌دهد. اخلاق، رذیلت‌ها را به ما معرفى مى‌کند و راه پرهیز از آن‌ها را نشان مى‌دهد. همچنین فضائل را به ما مى‌شناساند و راه به دست آوردن آن را معین مى‌کند. در این سطح، بهداشت روانىِ فردى ما رعایت مى‌شود و احساس نوعى آرامش مى‌کنیم. همین که «ربا» نمى‌خوریم یا چشم از نامحرم مى‌پوشانیم یا دروغ نمى‌گوییم، نزد خود و وجدانمان، احساس رضایت و آرامش مى‌کنیم. این فایده و ضرورت فردى اخلاق است.

جنبه دیگر اخلاق، بُعد اجتماعى آن است؛ یعنى این که اگر انسان به قواعد و احکام اخلاقى پاى بند باشد، نه تنها خودش احساس آرامش مى‌کند، بلکه اجتماع هم از کردارها و رفتارهاى پسندیده او احساس آرامش مى‌کنند؛ مثلاً کسى که غیبت نمى‌کند غیر از این که بهداشت روانىِ فردىِ خودش تأمین مى‌شود، مردم نیز در راحتى و
آرامش به سر خواهند برد. یا کسى که حسود نیست، علاوه بر این که خودش در آتش حسد نمى‌سوزد، مردم هم از آزارهاى حسادت‌آمیز او درامانند.

پس اخلاق نیکو، مناسبات اجتماعى را بهبود مى‌بخشد و فضاى جامعه را با طراوت مى‌سازد.

جنبه دیگر ضرورت اخلاق، پرورش استعدادها و شکوفا شدن آن‌ها براى رسیدن به کمالات نهایى است. و این، مهم‌ترین رسالت و ضرورت اخلاق است؛ یعنى انسان مسلمان با اخلاص و عمل صالح، فقط به این انگیزه که خداوند متعال را خشنود سازد، به کارهاى اخلاقى دست مى‌زند.

استمرار این نوع از کار اخلاقى، به انسان، کمالات گران قدرى را هدیه مى‌دهد. براى فرد مؤمن، چه لذتى بالاتر از خشنودى خدا و لقا و دیدار اوست. اساسا انسان براى همین هدف، آفریده شده است  تا با آگاهى و عمل صالح و استمرار در کردارهاى اخلاقى به خدا برسد.

از جنبه دیگر، تربیت‌هاى اخلاقى از آن‌جا ضرورت مى‌یابد که معمولاً میان خواسته‌ها و امیال متعدد مادى انسان و نیازهاى اخلاقى و معنوى، او تعارض، صورت مى‌گیرد؛ لذا انسان در میان این تعارض‌ها مجبور به «انتخاب» مى‌شود (چون موجودى مختار است)، لذا تربیت اخلاقى انسان امرى، ضرورى مى‌نماید تا در این انتخاب، آنچه به نفع سعادت و رستگارى واقعى و الهى اوست برگزیند. اگر تربیت اخلاقى انسان جدى گرفته نشود در کشاکش دائمى میان ارزش‌هاى اخلاقى و تمایلات حیوانى، (که مربوط به جنبه‌هاى پست وجود انسان است) غالبا تمایلات حیوانى بر جنبه‌هاى اخلاقى مى‌چربد و آن‌ها را از میدان خارج مى‌سازد و همین از میدان به در شدن، سقوط به جهنم و عذاب ابدى را در پى خواهد داشت.

ضرورت اخلاق و تربیت‌هاى اخلاقى را از این زاویه هم مى‌توان بررسى کرد که نتایج و دست آوردهاى همه علوم، اینک در اختیار انسان است، حال اگر انسان از تربیت اخلاقى، روحى و معنوى برخوردار نباشد، از این دست آوردهاى علوم نیز نمى‌تواند در جهت سعادت حقیقى و کمال واقعى خود بهره‌مند شود.

علم، چراغ است اگر در دست انسان نااهل باشد، زندگىِ مردم را به تاراج مى‌برد و همه را به هلاکت مى‌رساند: «چو دزدى با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا». از همین‌جا ضرورت اخلاق و پاک سازى درون، آشکار مى‌شود.

امام موسى کاظم علیه‌السلام مى‌فرماید:

اَلْزَمُ العِلْمِ لَک ما دَلَّک على صَلاحِ قَلْبک وَ اَظْهَرَ لَک فَسادَهُ؛[١]

لازم‌ترین علم آن است که تو را به پاک سازى دل (و تهذیب باطن) رهبرى کند و تباهى و فساد دل را بر تو آشکار سازد.


[١] .  بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۳۳.