بیانات

ضرورت مراقبه برای سالک

در اثر مراقبت شديد و اهتمام به آن آثار حبّ و عشق در ضمير سالک هويدا مى‌شود، زيرا عشق به جمال و کمال على الاطلاق فطرى بشر بوده، و با نهاد او خمير شده، و در ذات او به وديعت گذارده شده است، ليکن علاقه به کثرات و حبّ به ماديات حجاب‌هاى عشق فطرى مى‌گردند، و نمى‌گذارند که اين پرتو ازلى ظاهر گردد.

عارف و فيلسوف بزرگوار «علامه طباطبائى» مى‌فرمايد:

«يکى از اهم چيزهايى که در راه سيروسلوک و در حکم ضرورتى از ضروريات آن است، همانا امر مراقبت است».

سالک بايد از اولين قدم که در راه مى‌گذارد، تا آخرين قدم، خود را از مراقبت خالى ندارد، و اين از لوازم حتمى سالک است، بايد دانست که مراقبت داراى درجات و مراتبى است: سالک در مراحل اوليه يک نوع مراقبه‌اى دارد، و در مراحل ديگر انواع دگرى، هر چه رو به کمال مى‌رود و طىّ منازل و مراحل کند، مراقبت او دقيق‌تر و عميق‌تر خواهد شد؛ به طورى که آن درجات از مراقبت را اگر بر سالک مبتدى توصيه کنى، هلاک
مى‌شود، ولى رفته رفته در اثر مراقبه در درجات اوليه و تقويت در سلوک مى‌تواند مراتب عاليه از مراقبه را در مراحل بعدى به جاى آورد، و در اين حالات حتى بسيارى از مباحات در منازل اوليه بر او حرام و ممنوع مى‌گردد.

در اثر مراقبت شديد و اهتمام به آن آثار حبّ و عشق در ضمير سالک هويدا مى‌شود، زيرا عشق به جمال و کمال على‌الاطلاق فطرى بشر بوده، و با نهاد او خمير شده، و در ذات او به وديعت گذارده شده است، ليکن علاقه به کثرات و حبّ به ماديات حجاب‌هاى عشق فطرى مى‌گردند، و نمى‌گذارند که اين پرتو ازلى ظاهر گردد.

به‌واسطه مراقبت کم‌کم حجاب‌ها ضعيف شده، بالأخره از ميان مى‌رود، و آن عشق و حبّ فطرى ظهور نموده، ضمير انسان را به آن مبدأ جمال و کمال رهبرى مى‌کند، اين مراقبت در اصطلاح عرفا تعبير به «مى» شده است:

به پير ميکده گفتم که چيست راه نجات    بخواست جام «مى» و گفت راز پوشيدن

راه خلوتگه خاصم بنما تا پس ازين        «مى» خورم با تو و ديگر غم دنيا نخورم